درباره سفسطه و توجیه
سه شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۰، ۰۴:۵۲ ب.ظ
زبان شیشه ماتی است که حقایق را تحریف میکند
با دکتر علی رحیمی درباره سفسطه و توجیه
گزارش از: نسترن صادقی
تهران امروز 25 دی 1390
همیشه شنیدهایم بخشی از واقعیت همه واقعیت نیست، از طرفی دروغ هم نیست. اینکه دقیقا واقعیت چیست، شاید بسته به آن چیزی است که به آن ایمان میآوریم و اعتقاد داریم و شاید آن چیزی است که به وجود آن رسیدهایم. حال اینکه چگونه به وجودش پی بردهایم و به آن ایمان آوردهایم، شاید اینجا جای بحث نباشد اما اینکه زبان در این پذیرش چقدر تاثیر دارد، قطعا به همین صفحه مربوط میشود. اینکه وقتی گفتهای را میشنویم تا چه حد میتواند این گفته ما را توجیه کند، تا چه حد آن را به عنوان واقعیت میپذیریم و به آن ایمان میآوریم، شاید بخش جذابی است که به زبانشناسی مرتبط میشود. دکتر علی رحیمی، دکترای زبانشناسی کاربردی، شاید اولین محققی است که مفهوم توجیهگری زبانی را در ایران معرفی کرده است و به همین منظوراز حضور او در این گفتوگو استفاده کردهایم.
تحلیل گفتمان انتقادی چیست؟
تحلیل گفتمان انتقادی شاخه علمی میان رشتهای است در علم زبانشناسی که کارکرد زبان را در جامعه و سیاست بررسی میکند. تحلیل گفتمان انتقادی، زبان را به عنوان عملی اجتماعی در ارتباط با ایدئولوژی، قدرت، تاریخ، وجامعه در سطح متن، اعم از گفتاری و نوشتاری مورد مطالعه قرار میدهد. این رویکرد از زبانشناسی معتقد است که عواملی همچون بافت تاریخی، روابط بین قدرت و سلطه نهادهای اجتماعی و فرهنگی و ایدئولوژیکی، متن یا صورت زبانی یا معانی جدیدی را بهوجود میآورند. در این رویکرد، زبان آن آینه شفاف نیست که حقایق را بنمایاند، بلکه شیشه ماتی است که حقایق را تحریف میکند و چگونگی تحلیل آن در اراده قدرتهای پنهان و آشکار حاضر در نهادهای اجتماعی و سیاسی، گفتمانها را میسازند و سپس این گفتمانهای مورد نظر، با ایدئولوژی و اهداف خاص در گذر زمان از طریق نهادهای اجتماعی، آنچنان در جامعه جا باز میکنند و طبیعی جلوه میدهند که مردم، آن گفتمان و پذیرش تفکر را امری طبیعی، منطقی و به اراده خود میپندارند و بدون هیچگونه مقاومتی آن را میپذیرند و تصور میکنند که آزادانه و به اختیار خود میاندیشند، قضاوت میکنند و تصمیم میگیرند.
توجیهگران یا اسپین دکترها چه گروهی هستند؟
مفهوم توجیهگری در محافل دانشگاهی ایران آنچنان مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است و حتی بسیاری از متخصصین مطالعات گفتمان و گفتمان انتقادی نیز هیچ آگاهی و دانشی به این موضوع ندارند. در واقع یکی از شیوههای جلوه دادن هر نوع ایدئولوژی استفاده از مغلطه و سفسطه است که برای توجیهگران روش بسیار موثری است. یکی از روشهای تحلیل متون، به ویژه در حوزه رسانه، درنظرگرفتن نویسندهها به عنوان متخصصین توجیهگری(spin doctors) است. این افراد مهارت بسیاری در مطلوب جلوه دادن اخبار نامطلوب سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی دارند. به عبارت دیگر ایشان افرادی هستند که اخبار و تفاسیر مطلوبی را راجع به افراد سرشناس به ویژه سیاستمداران منتشر میکنند. اسپین یا توجیه به معنای ساختن یک تصویر یا ایماژ مطلوب از یک فرد یا یک خبر است و اسپین دکترها یا توجیهگران،در واقع ناشران این اخبار و تصاویر در جوامع و رسانهها هستند. اسپین یا توجیه نوعی تبلیغ است که از طریق تفسیر موضوع به صورت گزینشی و انتخابی بر افکار عمومی و طرز برخورد جامعه تاثیر میگذارد. نمونههای بسیاری از آن را میتوان در رخدادهای هر روز جامعه مانند تبلیغات محصولات مشاهده کرد. چیزی که مطرح است، نگاه و تفکر مخاطب است و اینکه چگونه توجهشان جلب میشود. به این دلیل که افکار عمومی ثابت نیست و همه باورها و طرز برخوردهای اجتماع در مورد مسائل مختلف برای افراد مختلف متفاوت است و تحت تاثیر عوامل مختلف میتواند شکل بگیرد، حمایت شود یا از دست برود و تغییر کند. مطبوعات و تبلیغات به دنبال انواع مختلفی از چرخش خبری هستند. گاهی میخواهند که به طور کلی افکار را نسبت به موضوعی برگردانند، در مواردی میخواهند افکار را در مورد موضوعی ثابت نگه دارند و گاهی به دنبال از بین بردن کامل موضوع هستند. در هر صورت این چرخش میتواند بر طبق سیاست آن بنگاه خبری، مثبت یا منفی باشد.
برای روشن شدن موضوع یک نمونه میگویید؟
فرض کنیم در کشوری، دیوان اداری تحقیقی بر آمار افزایش جرم در کشور انجام داده و نتیجه آن برای انواع مختلف جرم متفاوت است. مثلا قتل 2درصد کاهش یافته و بیشتر جرمها در کل 5درصد کاهش یافته، صرفنظر از طبقهبندی جرمها و اندازهگیری افزایش یا کاهششان که همگی جزو عناصر قبل از چرخش محسوب میشوند. فرض کنیم که مطبوعات، تنها کاهش عمومی جرم را برجسته کند مثلا در تمامی جراید و خبرگزاریهای عمومی یا در مصاحبهها و گزارشها بیان شود که: «ما در جنگ علیه جرم و جنایت پیروز شدیم و تحقیقات دیوانی به عمل آمده نشان میدهد که درصد جرم و جنایت پایین آمده.» این بیان انتخابیاست و کل تحقیقات را شامل نمیشود. این جمله اگر چه از نظر عاطفی قدرت چندانی ندارد اما کلمهای مانند «پیروز شدن» با بار معنایی مثبت و استفاده از ضمیر «ما» که خوانندگان خودشان را با موضوع همراه بدانند و به کاربردن استعارهای همچون «جنگ» با اعلام دولت به عنوان فاتح آن، همگی نوعی تفکر را به ذهن خواننده قالب میکند. در اینجا ما چرخش حقیقت و راستگویی را مورد بررسی قرار میدهیم. ما نمیتوانیم مدعی شویم که چرخش همیشه با دروغ همراه است بلکه گاهی گوینده میتواند مخاطب را در حالی که کاملا صادق است و راست میگوید فریب دهد. مثلا یک آدمکش که به دنبال دوست شماست. از شما میپرسد: «احمد کجا پنهان شده؟» شما میدانید که احمد الان در طبقه دوم و منتظر فرصتی برای فرار از دست آدمکش است، اما شما جواب میدهید: «بله بله... معمولا این موقع روز به رستوران.... میرود.» این حقیقت دارد اما فریبنده است و این باور غلط را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که احمد در رستوران است. «گریس»، زبان شناس، این نوع فریب را اشاره ضمنی مینامد، یعنی مخاطب چیزی از گوینده میشنود یا میخواند که به صراحت گفته نشده. همچنین گریس می گوید که بسیاری از ارتباطات روزانه ما مملو از اشارات ضمنی است.
معمولا برای توجیه و سفسطه از چه تکنیکهایی استفاده میشود؟
به طور کلی، آشنایی مردم با این تکنیکها لازم است تا بتوانند فریبهای تبلیغاتی را بهتر بشناسند. البته این تکنیکها در تفسیر خبرها هم کاربرد دارد. البته به یاد داشته باشیم تبلیغاتذاتا کلمه آلودهای نیست. هر زمانی که شما بخواهید کسی را متقاعد به قبول عقیده یا تشویق به کاری کنید، به نوعی از این تکنیک استفاده کردهاید. البته نا گفته نماند حتی گفتن حقیقت یک چیز هم نوعی تبلیغ با تکنیک ساده و بسیار موثر است. این نوع تکنیکها عبارتند از: گفتن حقیقت، دروغ، دروغ با تحریف و نیمهای از واقعیت، غلو و برجسته کردن موضوع، بازی با احساسات، به کارگیری اسامی، یه کارگیری برچسبها، اثبات با ضربالمثلها، به کارگیری استعاره و حسن تعبیر، استفاده از طنز و استهزا، توسل به محبوبیت یک عقیده در جامعه، به سنتها، متوسل شدن به علم، و متوسل شدن به باورها.
این مسئله در تبلیغات چگونه عمل میکند؟
تبلیغاتچیان و آگهیسازان اغلب به عمد روی موضوعی توافق میکنند تا بحثی را در جهتی که میل دارند پیش ببرند. به عنوان مثال میتوان به نگرش افراد در مورد سن اشاره کرد. این نگرش از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. در جوامعی که افراد پیرتر قدرت بیشتری در اختیار دارند یا به طور سنتی داشتهاند، سن بیشتر، ارزشمندتر شناخته میشود و به طور کلی به افراد مسن احترام گذاشته میشود. اما در حال حاضر در قسمتهای زیادی از اروپا و آمریکای شمالی، این گونه فرض میشود که همه موافقند که جوان بودن بهتر از میانسال یا پیر بودن است. این ایده که «جوان به نظر رسیدن مطلوب است» توسط تولیدکنندگان و تبلیغاتچیان برای رسیدن به مقاصدشان مورد استفاده قرار میگیرد. مثلا در یک آگهی برای کرم مرطوب کننده پوست، دو عکس تقریبا مشابه از یک مرد میانسال با مویی کمی جوگندمی را نشان میدهد و به ما میگوید که استفاده از محصول تبلیغ شده، پوست آویزان روی صورت و گردن را کاهش میدهد. و به این نکته اشاره دارد که مردانی که از کرم پوست تبلیغ شده استفاده میکنند، جوانتر به نظر خواهند رسید. بر این اساس، تصور فرهنگی مشترک بین اکثر افراد این است که پیر شدن جذاب نیست. از آنجا که آگهیهایی از این نوع، حداقل در بعضی جوامع، در افزایش فروش، به خوبی موفق میشوند، باید این گونه فرض کنیم که بسیاری از مردم این باور مشترک را دارند که بهتر است جوان به نظر برسیم و احتمالا جوان «باشیم». با این وجود، این باور تصوری است که در اجتماع شکل گرفته است نه واقعیتی مسلم. به عنوان مثال هنوز جوامعی وجود دارند، مثلا در بخشهایی از آفریقا، که شخص برای کسب امتیازات اجتماعی خاص و کسب احترام لازم است مسن باشد.
۹۰/۱۰/۲۷