کورش صفوی در نشست معنیشناسی: این دانش از ایران به اروپا رفته است
این مطلب در روزنامه شرق تاریخ ۲۳/۰۳/۸۵ چاپ شده بود و من آن را از سایت مگ ایران برداشتم. با اینکه چهار سال از آن می گذرد اما مطالب خوبی در این بحث وجود دارد که برای دانشجویان تازه وارد به این رشته بسیار مفید است.
«در دو سه دهه اخیر دانش زبانشناسی، معنیشناسی و نشانهشناسی با استقبال خوبی در ایران روبه رو شده و آثار متعددی به فارسی ترجمه و تالیف شده است. با توجه به ارتباطی که دانش زبان شناسی با ادبیات و فلسفه یافته و در حوزه نقد ادبی هم کاربرد پیدا کرده، باید بیشتر در این باره بحث شود که اصولاً معنی شناسی با توجه به مباحث جدید چه جایگاهی در حوزه بحث های فرهنگی ما دارد و در گذشته دانشمندان اسلامی چه آثاری درباره معنی شناسی داشتند.» علی اصغر محمدخانی باعث و بانی نشست های هفتگی شهر کتاب مرکزی در ابتدای جلسه «از زبانشناسی به معنیشناسی» این سخنان را بر زبان آورد. جلسه ای که به مناسبت تالیف فرهنگ توصیفی واژه شناسی نوشته کورش صفوی برگزار شد.
او در ادامه درباره گرایش های مختلفی که بر مطالعات معنی شناسی متمرکز بوده اند، گفت: «در طول تاریخ فلاسفه، منطق دانان و زبان شناسان بر معنی کار کرده اند. به همین دلیل سه شاخه مطالعه معنی یا معنی شناسی را بر این اساس: معنی شناسی فلسفی، معنی شناسی منطقی و معنی شناسی زبانی می نامند. از این میان سابقه مطالعه معنی شناسی فلسفی به مراتب بیشتر از دو گرایش دیگر است و به دوران افلاطون بازمی گردد. بنیانگذار معنی شناسی منطقی نیز فرگه است. اگر سابقه معنی شناسی زبانی را در نظر بگیریم، به برآل بازمی گردد. بنابراین به نظر می رسد که این شاخه از معنی شناسی از همه جدیدتر است. معنی شناسی زبانی خود به دو شاخه معنی شناسی هم زمانی و معنی شناسی در زمانی تقسیم می شود که معنی شناسی هم زمانی خود به دو شاخه دیگر منقسم است: معنی شناسی نظری که در آن معنی در فضایی خالی از کاربرد عموم بررسی می شود و دیگر معنی شناسی کاربردی است که در آن معنی بر اساس کاربرد عموم مورد مطالعه قرار می گیرد. معنی شناسی کاربردی چنانچه به بررسی معنی در گفت وگو بپردازد یعنی شکل گفتاری زبان و مطالعه کاربردی زبان گفتاری را مد نظر قرار دهد، کاربردشناسی زبان نامیده می شود و اگر متن مکتوب را مورد مطالعه معنایی قرار دهد هرمنوتیک خوانده می شود. هرمنوتیک در طول تاریخ به دو صورت جلوه گر شده است: یک نوع هرمنوتیک کلاسیک است که حکم تاویل متن را دارد و دستیابی به مقصود نویسنده مد نظر قرار می گیرد و دیگری هرمنوتیک جدید است که سعی می کند منظورهایی را که مخاطب از متن دریافت می کند، استخراج کند.» مؤلف فرهنگ توصیفی معنی شناسی در خصوص استفاده غربیان از دانش مشرق زمین اشاره کرد: «بدون هیچ تردیدی معنی شناسی از ایران به اروپا رفته است. اما تفاوت غربیان با ما در این است که اطلاعات را از ما می گیرند، مال خود می کنند، برای فرهنگ خود تنظیم می کنند و مجدداً به دنیا تحمیل می کنند. اصطلاحات تغییر شکل می یابند و فضای آن نظم غربی پیدا می کند و مجدداً ما از آن به عنوان ابزاری تازه استفاده می کنیم. ابزار علمی ما به تدریج تبدیل به اندیشیدن بر اندیشه غربیان می شود. غربیان اندیشه خود را منتقل می کنند و ما علمی بودن را در این می دانیم که دائماً بر اندیشه دیگران بیندیشیم. ایرانیان سعی دارند معنی شناسی خاصی را مطرح کنند. از آ نجا که معنی شناسی در اینجا ریشه داشته، ما به علمی رسیده ایم که گویی بومی خودمان است و می تواند مکتب خاصی را ارائه دهد.»
وی با اشاره به لزوم تقلیل گرایی در علم برای بسط دادن به مطالعات آتی، درخصوص ناکافی بودن این تقلیل گرایی در شاخه های علومی چون معنی شناسی اشاره داشت: «در بسیاری از موارد تقلیل گرایی ابزارهایی را از پیش چشم ما دور می کند و نمی گذارد متوجه آنها باشیم و این ابزارها اگر تدقیق شوند و ما درباره آنها مطالعه کنیم، شاید روزی بتوانیم به مسائلی برسیم. در مطالعات معنی شناسی امروزه غالباً به مسائلی پرداخته می شود که حوزه اش محدود باشد و در خصوص آن عملی صحبت شود. در صورتی که فضا باید کمی بازتر شود. سخنان چامسکی گروهی از معنی شناسان را وادار به کار کرد. معنی شناسانی گرد هم آمدند و مکتب جدیدی را در آمریکا با عنوان معنی شناسی شناختی ایجاد کردند. معنی شناسی شناختی درصدد است تا دریابد انسان چگونه تجربه های جهان خارج را وارد زبان می کند.»
فرزان سجودی دیگر سخنران این نشست، در ادامه درباره ریشه معنی شناسی در ایران گفت: «بدون آن که بخواهیم ادعا کنیم آنچه در مطالعات بومی ما اتفاق افتاده می تواند جای معنیشناسی نظام مند و مدون امروزی را بگیرد، اگر قرار باشد پیشینه ای برای مطالعات معنی شناختی در حوزه زبان فارسی و حوزه سنت ایرانی اسلامی در نظر بگیریم قطعاً نمی توانیم مطالعات افرادی چون عبدالقاهر جرجانی را نادیده بگیریم. زبان شناسی مانند کمال ابودیب دیدگاه های جرجانی را که حدود ۸۰۰ سال پیش در باب مطالعات معنی شناختی در اسرار البلاغه انجام شده، در پرتو مطالعات امروزی احیا می کند. بنابراین در پرتو مطالعات امروزی امکان احیای نظریه پردازی های عبدالقاهر جرجانی وجود دارد و نشان می دهد که آنها قابل تأمل هستند و تا حدودی مغفول ماندند.»
او ضمن اشاره به برخی از نارسایی های معنی شناسی افزود: «هر علمی طبعاً در مواردی با نقاط کوری روبه رو می شود. معنی شناسی نیز همین مشکل را دارد. این بدین معنا نیست که معنی شناسی را به دلیل نقاط کور باید رها کرد. بلکه با شناخت نقاط ضعف می توانیم بهتر نقاط قوت را مورد استفاده قرار دهیم و آن را در گستره پهناورتری به ابزارهای مطالعاتی تبدیل کنیم.»سجودی درخصوص نشانه شناسی و تمایز آن با معنی شناسی گفت: «ما معنی شناسی بزرگ تری داریم که می توان به آن معنی شناسی پیرازبانی گفتاری یا نوشتاری، پوشاک و ... گفت. این معنی شناسی بزرگ تر را ترجیحاً نشانه شناسی می نامیم که علم گسترده تری است که به مطالعه معنی در نظام های مختلف از جمله زبان می پردازد. نشانه شناسی نیز علم عمومی معناست و در کار مطالعه معناست. حال معنی شناسی به مطالعه معنا در زبان یا معناهای زبانی اختصاص می یابد که شاخه خاصی از دانش گسترده تر مطالعه معنا است که نام آن نشانه شناسی است. از زمان سوسور به بعد در مکتب پاریس و کوپنهاگ پیوسته نشانه شناسان از ابزارهای زبان شناسی و معنی شناسی برای مطالعه دیگر نظام های نشانه ای استفاده کردند و بعضی اوقات در فضای معاصر به خصوص در نشانه شناسی فرهنگی هم ابزارهای خاص خود را تبیین کردند. حد semantics معنیشناسی زبانی است و حد semiotics معنی شناسی گسترده تر به نظام های غیرزبانی است.»