چیزی شبیه سفرنامه!
همونطور که میدونید از نیمه دوم شهریور ماه به مدت دو هفته به دلیل مسائل کاری در ژنو بودم. هر چند که خیلی سخت به من گذشت اما سعی میکردم از لحظاتی که در کوچه خیابونهای این شهر قدم میزدم، لحظاتی رو ثبت کنم که همیشه ماندگار بشه. بار قبل که در اسفند رفته بودم عکسی به اشتراک نگذاشتم اما این بار چند عکس که در بر گیرنده جنبههای مختلفی از این سفر هستند رو به نمایش میگذارم.
این تقریبا آغاز سفر بود. هواپیمای بویینگ 777 که ظرفیت حدود 300 نفر رو داره.
هر وقت در خیابونهای این شهر 206 میدیدم یاد خیابونهای تهران میافتادم. انگار یک حس آشنایی به ما میداد!
گاهی هم همچین ماشینهایی یعنی لامبورگینی پیدا میشد. البته این ماشینها خیلی زیاد نبود.
و گاهی هم حتی ژیان میدیدیم!
فلافل لبنانی با تمام مخلفات در یک رستوران لبنانی خیلی دلچسب بود. نصف این غذا برای سیر کردن یک نفر کافی بود!
گاهی قهوه خیلی میچسبید . . .
و گاهی هم یک بستنی که البته مهمان شدم!
دانشگاه ژنو که ما رو یاد فردیناند دو سوسور و ژان پیاژه میاندازه. متاسفانه به دلیل کارهای دیگهای که باید انجام میدادم، این امکان فراهم نشد که وارد دانشگاه بشم.
این هم یک کلیسا که معماری بسیار زیبایی داره.
دفتر صلیب سرخ جهانی که مقابل دفتر سازمان ملل در ژنو هست.
معمولا صبحها به شدت بارون میبارید. این میدون ناسیون یا مشهور به صندلی شکسته در مقابل سازمان ملل هست.
و بعد از ظهرها معمولا هوا آفتابی و گرم میشد.
این فواره معروف دریاچه لمن در ژنو هست. کسی از این نزدیکتر نمیرفت چون قطرات آب کمکم او رو خیس میکرد. از همینجا هم قطرات آب به من میخورد.
و بازگشت . . . چند روز دوری دل آدم رو برای میهن تنگ میکنه. بهترین حس زمانی هست که هواپیما در فرودگاه به زمین میشینه و دوباره بوی کشور خودت رو حس میکنی . . .